سالها پیش، تا اوایل دهه 70، مادران و زنان خانه دار دو سه روز در هفته، صبح ها، جارو دستشان می گرفتند و با یک شیلنگ یا آب پاش، جلوی در حیاط را آب و جارو می کردند. بعضی عصرها هم همین بساط برای پسران جوان راه می افتاد. تصویر غریبی نیست. بسیار به خاطر دارید و یادتان می آید.
در همان سالها، بسیار می گفتند که هوای آب را داشته باشید، هدر ندهید. این آب حیف است به هرکسی که می پرستید. اما گوش کسی بدهکار نبود. خانه های بسیاری روی آب بنا شده بود. منظور را حتما می فهمید؛ بعضی مادران آنقدر بشور و بساب داشتند که معروف بود فلانی خانه اش روی آب است.
اما آن سالها گذشته. اکنون به بحران واقعی رسیده ایم. اگر زمانی خانه های روی آب وجود داشت، جمعیت هم 55-60 میلیون نفر بود. اما حالا حول و حوش 80 میلیون نفر شده ایم. آن هم با تراکم بالا در شهرها و مخصوصا تهران.
همین اوایل گذشته بود که معاون اول رییس جمهور اعلام کرد تهران فقط چند روز دیگر آب دارد سدهای تهران به کمترین میزان ذخیره آبی خود رسیده اند و به گل نشسته اند.
تصورش سخت است؛ به گل نشستن سد یعنی هدررفت چند صد میلیون متر مکعب آب. همین الان از آب های مرده سدها توی لوله های شهر سرازیر می شود. آب سدها که تمام شود، امید هم به آب معدنی نمی توان داشت؛ تمام ذخیره و توان تولید کارخانه های آب معدنی و آشامیدنی به اندازه مصرف یک روز تهران هم نمی شود.
اما چه می شود کرد؟
دو کار از ما بر می آید. اول دعا کنیم و التماس به آسمان که ببارد، هرچه زودتر. اما قبل از دعا و اظهار عجز و ناله و پشیمانی، راه دومی هم هست؛ همچنان صرفه جویی کنیم. همان چیزی که کمتر کسی از ما به آن عمل می کند. راه های صرفه جویی را بسیار شنیده اید و ما هم گفته ایم، فقط کافی است سرسری از کنارش نگذرید.
اما این تصویری که در زیر می بینید، یکی دو روزی است دست به دست می چرخد؛
همین یک نکته می تواند نجاتمان دهد. نجات البته نه فقط از بی آبی، از نوشیدن آب آلوده.